پدیدهشناسی عشق
فر زاد | پنجشنبه، ۲ بهمن ۱۳۹۳ |
۰ نظر
١. عشق همواره بیرون است، امر خواستنیِ بهدستنیامدنی؛ ژوئیسانس.
٢. به گفتهی بدیو عشق بدون مخاطره همچون جنگ بدون تلفات است.
٣. «رسوایی» منبعی است که عشق از آن انرژی میگیرد و عظمت مییابد. به تلفات عشق باید با احترام نگریست، گرچه باید قربانی عشق شود و کماکان بار سنگین رسوایی و طرد را بر دوش کشد.
٤. امروز عشق با کمک کاندوم از سیطرهی ژن خلاص شده است.
٥. عشق تعهدی آغازین و یکبار-برای-همیشه نیست، تعهد توسط خدای عشق خلقِ مدام میشود. خدای عشق خدای یهودی نیست، برخلاف خدای ازدواج.
٦. قانون بقای عشق: عشق هرگز تمام نمیشود، تنها میتواند آغاز شود و به جریان افتد. (نتیجه: میتوان همزمان عاشق چند نفر بود.)
٧. عشق خر است.
٨. در عشق لیبیدو اگو را از سِمت خود خلع میکند و خود فرمان را به دست میگیرد. به همین دلیل نظم نمادین حاکم از هم میپاشد و این به مذاق لایههای زیرین هرم جامعه بسیار خوش میآید. یادآوری: تفاوت حس آدمهای سر صف و ته صف، وقتی صف به هم میخورد.
٩. دوگانهی عشق حقیقی/عشق مجازی ترفند امر نمادین است برای حاکم کردن یک نظم نوین.
١٠. عشق یک «رخداد» است و بنابراین همیشه در یک نگاه رخ میدهد. عشق در یک نگاه به معنای عشق در نگاه نخست نیست؛ من خودم یکبار در نود و هشت هزارمین نگاه عاشق شدم. (از این تعداد فقط شصت و نه هزار نگاهاش توی یقهی معشوق گم شده بود.)
١١. عشق را نمیتوان داگیاستایل برگزار کرد. (مساله فقط نگاه نیست، بیشتر صدا است.)
١٢. کسی حوصله و رغبتی برای شنیدن ماجرای عاشقانهی کس دیگری را ندارد، برای همین هر قومی یکی دو تا ماجرای عاشقانهی اسطورهای سر هم کردهاند و گذاشتهاند آن بالا برای تماشا.
١٣. بقیه را خودتان پیدا کنید.
- ۹۳/۱۱/۰۲