جایی که خانهی ما نیست
فر زاد | يكشنبه، ۵ بهمن ۱۳۹۳ |
۰ نظر
مدتها است که چارچوب مفهومی ما برای تأویل و فهم وضعیتمان نامناسب است؛ در واقع دیگر تکافوی واقعیت را نمیکند و پاسخگوی نیازهای انباشته و رسوبکردهی ما نیست. رسوبهای انباشته در گذر تاریخ تغییر ماهیت دادهاند و پرشی تاریخی خزانهی مفهومیمان را بهدردنخور و از رده خارج کرده است. دستبردهای رسمی سالهای اخیر به این خزانه نیز بهدردنخور بودن آن را بیش از پیش آشکار کرد و آخرین رشتههای امیدِ واپسین زودباوران را نیز برید. («انتظار» در فرهنگ شیعیِ ما در نقطهی مقابل «امید» قرار میگیرد.) به همین دلیل است که در حین سقوط داریم تارهای عنکبوتیمان را به نقاط مختلف برج تاریخ غرب پرتاب میکنیم و به تنها مصادیق اصیلِ فرهنگِ غیر اصیلِ پستمدرنیسم تبدیل میشویم.
این وضعیتِ حاشیهای و تعلیقی ما را به حاشیهنشینهایی شبیه کرده است که زبانی برای اعلام و فهم وضعیت خود ندارند، وضعیتی که درست به همین دلیل بیش از حد دردناک و ویرانگر است. در اینجا مشکل از بیرون، مثلا از غرب، نیست، کما این که وقتی از مردسالاری حرف میزنیم نمیخواهیم مشکل را به گردن مردانی بیاندازیم که خود به گونهای قربانی این فاجعه اند؛ مشکل خود وضعیت است، جایی که زندگی میکنیم اما خانهی ما نیست.
- ۹۳/۱۱/۰۵