آزادی بیان
فر زاد | چهارشنبه، ۸ بهمن ۱۳۹۳ |
۰ نظر
فرقی نمیکند، در مورد «آزادی بیان» نیز هر حکم کلی و مطلقی به معنای قائل شدنِ ذاتی مطلق و فراتاریخی برای انسان و جامعه است. چه آن را محدود بدانیم و چه نامحدود، در هر حال داریم در زمین متافیزیک بازی میکنیم؛ گویی دو مذهب با هم سرشاخ شدهاند. وقتی یک ذاتِ فراتاریخی به انسان نسبت بدهیم، دیگر چندان تفاوتی ندارد که آن را از جنس آزادی بیان بدانیم یا فطرت خداجوی افراد. نه این که دعوا صرفاً جنگ زرگری باشد، منظور این است که از اینجا به بعد قدرتِ بیشتر بحث را به پیش میبرد و حقانیت خود را به کرسی مینشاند.
تنها قلمروِ ارزشیِ مطلق قلمروِ درونماندگارِ اخلاق است، قلمرویی که به دلیل حضورِ پیشاپیشِ دیگری در من، درونماندگار و بینیاز از توجیه است، و البته ناظر به انتخابهای خود من. اما وقتی وارد دیگر حوزهها، بهویژه حوزهی عمومیِ حقوق و سیاست میشویم احکام مطلق باید جای خود را به احکام تاریخی دهند.
آزادی بیان در دوران غارنشینی و عصر فضا معانی و پیامدهای متفاوتی دارد، و این خود جوامع اند که تصمیم میگیرند تا کجا آن را اِعمال کنند. در نبود احکام مطلق کار بزرگ این است که در هر عصری پیامدهای ناخواسته و باواسطهی آن توسط اندیشمندان به صورت روشمند و طی گفتوگوهای انتقادی ترسیم و ارزیابی شود تا هماهنگی کاملی میان هدفها و ابزارها برقرار گردد. مثلاً میتوان از اینجا شروع کرد که اگر آزادی بیان را محدود کنیم به خطوط قرمز ادیان (چه در قالب توهین و چه در قالب کفرگویی و گمراه کردن مردم)، آنگاه احتمالاً در هر گوشهای از دنیا فردی پیدا خواهد شد که سادهترین کلامهای ما نیز تجاوز به خطوط قرمز دین او خواهد بود. در این وضعیت یا باید گذاشت تمدن به اضمحلال کشیده شود و یا این که به آن گوشهها وقعی ننهاد و فقط ادیان ابراهیمی حاکم را به حساب آورد؛ یعنی دیکتاتوری اکثریت و مشروعیت بخشیدن به قانون جنگل (قویتر برحق است). علاوه بر این به این بیاندیشید که اگر دغدغههای ادیان ابراهیمی در نظر گرفته میشد چه بر سر علوم، به ویژه علوم انسانی، و هنر و ادبیات میآمد؟ کافی است تنها مورد خاص فروید را در نظر بگیرید، وقتی نظریاتاش بر پیامبران تطبیق داده میشد. تنها پس از در نظر گرفتن جوانب مختلف مسائلی اینچنین است که میتوان راجع به آزادی بیان حکم داد. فرقی نمیکند، مهم این است که هر نتیجهای بگیریم به انسجام بیشتر اندیشه میانجامد؛ انسجامی منطقی که خط قرمز زبان – به مثابه برسازنده و عامل بقای ما – است. البته اگر تصمیم داریم بمانیم :)
- ۹۳/۱۱/۰۸