فلسفهی ما
فر زاد | پنجشنبه، ۹ بهمن ۱۳۹۳ |
۱ نظر
فلسفهی ما بدنی را ماند که هنوز اندام آن ناقص و ناهمگن است، اما مهمتر از آن استخوانهای نرمی است که پیش از شکلگیری نهایی بافتهای زیادی بر آن روییده است. نگاه میکنیم به فلسفه در غرب و با دیدن پوست و بافتهای ماهیچهای ظریف و قویاش به صرافت شبیهسازی از آن میافتیم، اما چیزی که نمیبینیم و هنوز نداریماش آن اسکلت محکم، مفصلبندیهای حسابشده و استخوانهای قابل اتکا است. ما پیش از گرفتار شدن در ادبیات و نازککاریهای ادبی-هنری باید فکری به حال استخوانبندی این سازهی تازه بکنیم. استدلالهای دقیق و ظریف فراوانی نیاز است تا اسکلت زبان چنان محکم و همگن شود که تازه بتوانیم بافت مفاهیم را بر آن برویانیم و با آنها بازی کنیم. چیزی که امروز زیاد شاهد آن ایم بازیهای فراوانِ بیسروته و بیسرانجام در قلمرو مفاهیم بیخاصیت فلسفی است.
با استخوانهای نرم یک نوزاد نباید بازی کرد. پیش از اینها مولانا تذکر داده بود که کدو را هم ببینیم، وگرنه به فنا خواهیم رفت.
- ۹۳/۱۱/۰۹