میل به جریان میافتد، در تمنای تصاحب تناش میسوزد، هر شرطی را میپذیرد، زیبایی حاکم مطلق صحنه است، شرط ثبت میشود، و او در تن زیبا آرام میگیرد، زیبایی مدام تکرار میشود و در هر تکرار کمفروغتر، و آرامش او گریزپاتر، پس به خود میآید و نوک جوهری سبابهاش را میبیند، رام میشود، مردِ رام دلِ زیبایی را میزند، زیبایی سازِ ناکوک میزند، و او در دوزخ فرو میرود، شرط به جریان میافتد، او نیز جانش را میخرد و به رهایی میرسد، اکنون زیبایی سر هر برج سکههایش را میشمرد، و او به جریانِ ویرانگرِ میل میاندیشد.
- ۹۳/۱۲/۲۵