بایدها و نیستها
فر زاد | پنجشنبه، ۳۰ مهر ۱۳۹۴ |
۱ نظر
اینترنت گاهی میتواند بیرحمانه به ما آسیب بزند؛ وقتهایی که کسی را از دور رصد میکنی، نوشتههایش را میخوانی، و بدون این که حتی یک بار او را دیده باشی یا لمساش کرده باشی، واژههایش افکار و احساساتی را بروز میدهند که میبینی «باید» پیش هم باشید. باید از نزدیک زل بزنید توی چشمهای هم و بگویید که «نترس، تنها نیستی.» باید تنهانبودنتان را لمس کنید، باید حضور داشت.
میبینی کسی در گوشهای از شبکه هست که باید کنارش باشی، باید کنارت باشد. هر چه بیشتر مینویسد بیشتر میفهمی که به تو نیاز دارد، اما افسوس که نیازش را نمیتوانی بنویسی، نیاز را باید بود و فرونشاند. و کیست که نداند قانون سوم نیوتن را در اصل برای «نیاز» نوشتهاند.
چمدان در دست، در انتظار به پایان خواهیم رسید، یخزده بر سکوی پر از برف ایستگاهی متروک.
- ۹۴/۰۷/۳۰