زنی که من شدم
فر زاد | پنجشنبه، ۵ آذر ۱۳۹۴ |
۰ نظر
ای پرسشِ تا همیشه باز،
دختری که آمدی اما ماندی،
تو که هر بار میخوانمات پرسشی دیگر میزایی،
فرزندانِ بسیارِ تو را باردارم
پیش از تو مردی بودم
جانوری سترون
همآوازِ مرگ
از من گذر کردی
و برخاستم در حالی که تنها بودم
تنها، چون زنی که تو بودی
خویش را در خویش لمس میکردم
خیسِ پرسش میشدم و
کودکی درونم چشم میگشود
- ۹۴/۰۹/۰۵