آن لحظهی یخ
وقت بوییدن آن خَم
یادت است که «دروغی» گفتم؟
ــ که ابد نزدیک است
مثل لمس گربهای در آغوش ــ
من مست بودم و میدانستم
که دروغ در پیش است
من دروغ ام اکنون
نقطهها را این خط خورد
نقطهمان را باد برد
گربهای در آغوش
من ابد را داشتم
آن «دروغ» ناب را
- ۹۵/۰۵/۱۶