تنِ زن در اشغال «حوزهی نمادین» است و قانونِ «دیگری بزرگ» بر آن حکمفرما است. رد پای (trace) دیگری بزرگ در جای جای تن زن به چشم میخورد. اما دیگری در جایی استقرار ندارد، دیگری اساساً از جنس رد (trace) است. به این معنا تن زن در تعلقاش به حوزهی نمادین وجهی از همان دیگری بزرگ است. نوموس (nomos) در آغاز قانونی تخطیناپذیر و مقدس بود که یونانیها را به تسلیم و فرمانبرداری برمیانگیخت. سپس این واژه معنای چراگاه و زمین یافت، چراکه دعاوی عمده بر سر مالکیت و تعیین قلمرو زمین بود. اما سرکشی زنانه این واژه را به نام خود سکه زد و زمینِ سربهزیر و رام از ذیل آن خارج شد. از آن پس تا کنون واژهی «ناموس» بار تحملناپذیرِ اتحادِ حوزهی نمادین (قانون به مثابه میثاق جمعی) و قلمرو متافیزیکی (قانونِ ازلی و مقدس) را بر دوش میکشد، واژهای تا سویدای جان سیاسی که همواره منبع عمدهی بازتولید قدرت تئولوژیک بوده است. «ناموس» پتکی بوده است بر سر هر تجزیهطلبِ دگراندیش و آزادیخواه. تن زن اساساً سیاسی است؛ تا جایی که بخشی از مبارزات سیاسی اکنون در قلمرو «تخیل زنانه» رقم میخورد.
به همین دلیل وقتی زنی با بدن خود مواجه میشود، گویی سرزمینی اشغال شده را میبیند که اکنون، و از همان آغاز، جزو تیول دیگری بزرگ (حوزهی نمادین) ــ که البته قلمرویی اساساً مردانه است ــ به شمار میآید. هر فردی یک «دال» است، دالی که شبکهی دلالتی حوزهی نمادین (دیگری بزرگِ مردانه) را به حرکت میاندازد، شبکهای اساساً نرینه که لکان با اصطلاح «فالوسمحوری» به آن اشاره میکند؛ تنِ زن همواره معنا و هویت خود را از آلتی مردانه (فالوس) میگیرد. فالوس (خدای پدر) برتر است و چیزی برتر از آن نیست (یعلو و لا یعلی علیه). «فالوستعالیٰ» فصل مشترک نظامهای تئولوژیک و پاتریمونیال است. (چه رقتانگیز است آن پز هالیوودی که برتری زنانه را در پوزیشنهای سکس میجوید. تختخواب تجلیگاه حکمرانی بلامنازع فالوس است.)
سررشتههای خشونت را باید در اینجا جستوجو کرد.
- ۹۵/۰۹/۰۵