بازی با هاشمی
آیتالله خامنهای سر مسالهی هاشمی، مخصوصا این چند سال آخر، ماجرا را خوب مدیریت کرد و الان حق این بازیِ خوب است که این بهرهبرداری را بکند. رهبری به رغم اختلافات استراتژیک و بنیادینی که با هاشمی داشت، نگذاشت هاشمی حذف شود و اجازه داد هاشمی این اواخر حتی بدون توپ هم بازی خودش را بکند و در واقع بازیسازی کند. (مخصوصا چند انتخابات اخیر)
اما تمام این جریانات بدون کوتاه آمدن از اصول و ارزشهای انقلابی صورت گرفت، و برای تأکید بر آن، رهبری اجازه داد این اختلافات برای افکار عمومی و نیروهای اجتماعی-سیاسی نیز آشکار شود، بدون این که به جدایی و حذف بیانجامد. تداوم ارزشهای انقلاب میطلبید که مرگِ هاشمیِ زاویهدارِ با رهبری درون نظام رخ داد. (مقایسه کنید با رفتار رهبری با خاتمی که چنین نسبتی را با انقلاب ندارد.)
البته باید اشارهای هم کرد به خطای استراتژیکِ «تفسیرِ رأیِ ضدِ الیگارشیِ طبقاتِ محروم به احمدینژاد، به رأی به ارزشها و آرمانهای انقلاب».
اما عملکرد نیروهای مقابل، در چسباندن هاشمی به خود چندان جای دفاع ندارد. گرچه ادعا میکنند در نقدِ قدرت با کسی خویشاوندی ندارد، اما اتفاقاً سرشتنمای واکنشهای سیاستزدهی آنها در چند سال اخیر «قبیلهگراییِ حزبی» بوده است.
بازی منصفانه جلو رفت؛ نتیجه همان شد که بازیکنان آن را بازی کرده بودند.
- ۹۵/۱۰/۲۱