ادبیات و تنهایی
فر زاد | جمعه، ۱۸ فروردين ۱۳۹۶ |
۰ نظر
تنهایی زادهی خودبنیادیِ زبان است، زادهی ادبیات. و ما که از تنهایی به مادرِ ادبیات پناه میبریم. هنرِ ادبیات این است که چنان همه جا را به آتش کشیده است که در نهایت همهی گزیرها به آن ختم میشود. ادبیات ما را در آتش میآفریند، شرطِ تولدمان سوختنمان است. از همان لحظهای که متولد میشویم مرگ را زیست میکنیم، مرگ از همان آغاز ما را فرا میگیرد. و ما به لطف ادبیات همواره یک قدم از آن جلوتر ایم، در تلاشی محکوم به شکست و ناممکن در بیان خود، در مواجهه با دیگری، در عشق. امرِ ناممکن در نامتناهی قرار دارد (بیقراری میکند)، و نامتناهی مقدم بر امرِ متناهی است. این گونه است که واژهها شکستِ تنهایی اند، اگر در اصالتِ ادبیات متولد شوند.
- ۹۶/۰۱/۱۸