نکته دیگری که در مقاله آقای صائمی نیز بر تأکید شده بود، وضع نامناسب پژوهشها در فلسفه قارهای است. نظر شما در این باب چیست؟
چند وقت پیش، در رویال آکادمی فلسفه لندن تقاضا شد که فلاسفه غیر تحلیلی بیایند و در مورد حوزه پژوهشی خود صحبت کنند. اما پس از چند جلسه معلوم شد که این فیلسوفان واقعا حرفی برای عرضه ندارند. یعنی واقعا قابل مقایسه نبود با کارهای افرادی همچون ویلیامسون. اینها چند مفهوم را می گیرند، برای مثال فوق مفهوم قدرت را و می خواهند همه عالم را به اینها فرو بکاهند و بنابراین این فلسفه مقدار زیادی حرافی است. کسی اگر بخواهد در این حوزه ها تألیف کند، تنها باید بر زبان انگلیسی مسلط باشد تا بتواند جملاتی را سر هم بکند. این مسئله را هم نشان داده اند. شخصی به نام سوکال، برای دست انداختن این فلاسفه مقاله ای را در یکی از مجلات معتبر آنها به چاپ رساند و بعد اعلام کرد که مقاله سر به سر بیمعنی است. یعنی در واقع خود این فلاسفه قاره ای چیست که بخواهد در آن پژوهشی صورت بگیرد. در فلسفه تحلیلی است که دانشجو می تواند سر کلاس چیزی یاد بگیرد، چرا که مطالب بر اساس حل مسئله پیش می رود.
---------------------------------------
اینها را دکتر ضیاء موحد فرمودهاند.