یک حرامزاده اصیلتر و بنیادینتر از دیگران نیاز به توجیه هستی خود دارد؛ اگر دیگر افراد معنای بودنِ خود را از خواست والدین و نظام مشروعیتبخشیِ جامعه میگیرند، حرامزاده از این امکان محروم است و باید مستقیماً متوسل به تمامیتِ هستی شود. این امکانی (تصادفی و عارضی) بودن، به او احساس وانهادگی و پرتابشدگی میدهد، و این احساس که باید برخیزد و برای خود معنا و توجیهی دست و پا کند. حرامزاده بیخانمان است. او دیگر پیشاپیش سرپناهی متافیزیکی ندارد. به این معنا انسان آینده حرامزاده است.