در هوای بلندیهایت
ریگهای طناز صحرا
موجهای گریزان دریا
در هوای بلندیهایت
این همه چیزی نیست
چون برمیخیزی و میوزی بر من
از یاد میروم
میروم جایی
ناکجایی که موسیقی بر سر شمع میرقصد
و آینه سحرگاه لخت میشود
ای نسیم طوفانی
در پوست زمان میپیچی و
میبری من را در خود
دریغا اگر... دریغا اگر!