صدای دریا

می‌خواهمت، آن‌چنان که موی پریشان باد را

می‌خواهمت، آن‌چنان که موی پریشان باد را

به این بیاندیش که اگر انسان قادر بود از پوست خود بوهای متنوع و ارادی صادر کند، احتمالاً اکنون به جای «صدا» از «بو» برای ارتباط استفاده می‌کرد. تونالیته و چینش‌های متفاوت بوها مانند زبان‌های متفاوت عمل می‌کرد و می‌شد از یک زبان بویایی به زبان دیگر ترجمه کرد. بعد برخی از بوهای پایه به عنوان الفبا انتخاب می‌شد و زبان‌های بویایی قابل نوشتن در قالب نشانگان قراردادی (خط) می‌شدند. در شهرهای بزرگ پدیده‌ی آلودگی بویی به یک معضل تبدیل می‌شد، و اندیشمندان از خشونت بویی سخن می‌گفتند. فمینیست‌ها مردانه بودن «بویمان» (معادل «گفتمان») را نقد می‌کردند و از تأسیس بویمان زنانه، و حتی شاید از برتری‌های بویمان زنانه، دفاع می‌کردند. افلاطونی‌ها برای هر «بویه» (معادل «واژه») یک معنای عینی در جهان ایده‌ها در نظر می‌گرفتند. ویتگنشتاین متقدم به اموری اشاره می‌کرد که قابل بیان توسط بویه‌ها نیستند و تنها می‌توان آن‌ها را نشان داد (گاهی از طریق ایجاد صداهایی!) در این دنیا هنرمندانی بودند که با ترکیب بوهایی از «آلات بونوازی» آهنگ‌های شامه‌نواز و تأثیرگذار خلق کنند و «بوینده» (معادل «خواننده»)هایی که با بوهای ماندگار خود زندگی را برای ما زیباتر یا قابل‌تحمل‌تر کنند؛ تنها بو است که می‌ماند. در این دنیا حتی داروین هم به کمک انسان می‌آمد تا بوهای کهنه را دیگر نشنود و هر بویی پس از استشمام فوراً ناپدید شود...

همه‌ی این‌ها را در نظر گرفتی؟ خواستم بگویم آن‌وقت در این دنیا «بوی تن تو» حکم «صدای دریا» داشت.

آخرین مطالب
پیوندها

۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

مورد جالب تتلو

می‌توان گفت پدیده‌ی امسال تتلو بود، اتفاقی که جای تحلیل بسیار دارد. هنر بزرگ انتخابات این است که مردم غیر مستقیم با انتخاب خودشان گفتمان‌سازی هم می‌کنند. این که اصول‌گرایان انقلابی نیز تمام و کمال پای شعارهای اقتصادی آمده اند و دیگر خبری از مستضعفین جهان و رستگاری انسان‌ها نیست، گویای قدرتِ خیره‌کننده‌ی رأی مردم است. انتخابات جایی است که فرم زندگی مردم در سطوح بالای قدرت پمپاژ می‌شود و با سیگنال‌هایی که ارسال می‌کند کاندیداها و احزاب را وامی‌دارد که شعارها و آرمان‌های خود را با خواسته‌های مردم هماهنگ کنند. فکر کنید! خبرگزاری فارس از آزادی بیان می‌گوید و هنگام نقد دولت می‌نویسد این دولت‌مردان بیش‌تر سابقه‌ی امنیتی دارند! چه اتفاق مبارکی! در این چارچوب وقتی بیم شکست جدی‌تر می‌شود این قضیه حتی حالت کاریکاتوری هم پیدا می‌کند و رئیسی را می‌نشاند کنار تتلو. در واقع دیروز این رئیسی بود که رفت به دیدار تتلو. این قدرت شگفت انتخابات است.

اصلاح‌طلبی باید تغییر گفتمان و ذائقه‌ی مردم را مهم‌تر از تغییر زمام‌داران بداند؛ تغییر گفتمان‌ها هدف نهایی است. شاید برای دوره‌ی بعد باید اخلاق و عقلانیت و پرهیز از فریب‌کاری و پوپولیسم را به خواسته‌ی اصلی مردم تبدیل کرد. در مناظرات امسال روشن‌تر از هر جایی دیدیم که چگونه احمدی‌نژاد موفق شده است. پاشنه‌ی آشیل اصلاح‌طلبی می‌تواند تکیه‌اش بر ناآگاهی و احساساتی شدن مردم و دوری‌شان از عقلانیت باشد؛ پیروزی به هر بهایی. اصلاح‌طلبی اگر بخواهد تاریخ را نبازد، باید اصول‌گراترین گفتمان ایران شود. وگرنه او نیز گرفتار تتلوی خود خواهد شد.

هزارتو

ضعف و وابستگی از گوشه کنار‌های تاریک درون‌مان برمی‌خیزد. ما چندان در‌ هزارتوی درون خود پیش نمی‌رویم.‌ بزرگراه‌ها و تونل‌های روشن و فراخی‌‌ هست که هر بار ترجیح می‌دهیم در آن‌ها سیر کنیم و روی دیوار آن‌ها شعرهای‌مان را بنویسیم. سخت است درون خود سیر کنی و تن به جاده‌های آف‌رود بدهی، چه برسد که بخواهی کلا از جاده‌های پاکوب خارج شوی و ماجراجویانه قدم به سرزمین‌های ناشناخته بگذاری. اما این کاری است که باید بکنیم، اگر می‌خواهیم از زندگی‌مان اثر هنری بیافرینیم. بزرگراه‌ها و تونل‌های روشن و فراخ را در کتاب‌های دبستان برای‌مان ساخته‌اند، و جاده‌های آف‌رود را شاعران و نویسنده‌های اصیلی که قرار بوده فردیت ما را نجات دهند. «دیگری بزرگ» پیمان‌کارِ اصلیِ ساخت راه‌ها و شهرهای درون ما بوده است.

مرگ

فلسفه تا پیش از دریدا تمرینِ مردن بود، تمامیتی که بازی را می‌بست. این تمامیتِ متافیزیکی، این متافیزیکِ حضور، نام دیگر مرگ است. قهرمانانِ آن دوران، بر خلاف عوام، از مرگ نمی‌هراسیدند، چراکه زندگی هرگز ناتمام رها نمی‌شد.

قهرمانانِ عصرِ دریدایی نیز از مرگ نمی‌هراسند، چراکه تمامیتی را چشم ندارند، تمامیتی که در آینده انتظارمان را می‌کشد. برای قهرمانانِ عصرِ دریدایی مرگ بی‌معنا شده است، چراکه پس و پیش آن تفاوتی ندارد. زندگی همواره ناتمام است، از آغاز تا انجام. 

الان هیچی

در فیلم «روزی روزگاری در آمریکا» دختری هست که فقط با یک کیک خامه‌ای حاضر است با پسرها بخوابد. پسرک یک کیک خامه‌ای خوش‌مزه می‌خرد و می‌رود سراغ دختر. در خانه را که باز می‌کنند می‌بیند دختر تازه از حمام بیرون آمده و چند دقیقه طول می‌کشد تا لباس بپوشد. پسرک دم در روی پله‌ها می‌نشیند و همین‌طور که با بسته‌بندی کیک خامه‌ای ور می‌رود اندکی خامه از کناره‌ها به انگشت‌اش می‌گیرد و مزه‌مزه می‌کند. بعد دوباره این ماجرا تکرار می‌شود. بسته‌بندی را باز می‌کند و خامه‌های اطراف کیک را تمیز می‌کند. چند بار وسوسه می‌شود و سرانجام کیک را بر می‌دارد و با ولع می‌خورد. هنوز در حال خوردن است که دختر بیرون می‌آید و می‌پرسد با او چه کار دارد؟ پسرک که هیجان‌زده است، می‌گوید «الان هیچی، باشه دفعه‌ی بعد» و سریع برمی‌گردد. 


#یک_سکانس_شاهکار

دولتِ فربه و افقِ کوتاه

هر چه دخالت دولت فراگیرتر باشد و تعیین‌کننده‌تر، رأی مردم کاسب‌کارانه‌تر و فرصت‌طلبانه‌تر خواهد بود. وقتی مناسبات اقتصادی-اجتماعی را تا حد زیادی دولت شکل می‌دهد، وقتی سرنوشت اقتصادی افراد در کوتاه‌مدت نیز از دخالت‌های دولت تأثیر می‌پذیرد، وقتی دولت به جای سیاست‌گذاری و تسهیل قوانین کسب و کار متولیِ توزیعِ ثروت می‌شود، طبیعی است که در فرآیند انتخابات گروه‌های مختلف دچار تضاد منافع می‌شوند و هر کدام به دنبال آن است که از نمدِ انتخابات کلاهی نصیب خود کند. این‌چنین است که سطح خواسته‌ها و افق دیدها افول می‌کند، و طبقات بالا و پایین به بهانه‌ی شعارهای «آزادی» و «عدالت» بیش‌تر سنگ خود را به سینه می‌زنند. و این محیط چقدر مناسب رشد قارچ‌های پوپولیسم است! نامزدها کارشان این است که منافع گروه‌ها و طبقات اجتماعی مختلف را در مقابل هم قرار دهند و به این ترتیب سبد رأی خود را در طبقه‌ی متوسط یا محروم قرار دهند. و ملت باز به تداوم وضعیتی رأی می‌دهند که آن‌ها را به این روز انداخته؛ جامعه‌ی کوتاه‌مدت. دولتِ فربه افقِ ما را کوتاه و دم‌دستی می‌کند. در این جامعه‌ی کوتاه‌مدت «رأی»ها رأی نیستند، برگ‌هایی اند که با آن بازی خودمان را پیش می‌بریم. در این جامعه رأی طبقات مختلف را این‌گونه باید تفسیر و ارزیابی کرد، نه با برچسب‌های آن‌چنانی؛ چنان که افتد و دانیم. 

سخن کوتاه کنم... راه دموکراسی از کوچک شدن دولت می‌گذرد. 

Libet et al., 1983

لیبت و همکارانش در آزمایش‌های دقیق، اما بحث‌برانگیزی (۱۹۸۳) نشان دادند که در افعالِ کاملاً ارادی و خودانگیخته، حتی وقتی از پیش طراحی نشده اند و در لحظه تصمیم می‌گیریم، به طور متوسط ۳۵۰ میلی‌ثانیه پیش از آگاهیِ فاعل، فعالیت‌های عصبیِ مولدِ آن افعال قابل ثبت است.

التهاب

کسانی اند که وجودِ ملتهبی دارند؛ این وجودِ ملتهب اگر بازاری باشد، به زندگیِ دراماتیک ختم می‌شود و اگر صبورانه و آرام، می‌تواند روزنه‌ای باشد به زندگیِ اصیل.